این وصیتنامه توسط سردار شهید علی ییلاقی در سال 1359 نوشته شد گویی 36 سال بعد و در آستانه شهادتش نیز همان تازگی و عبرت آموزی را با خود داشت

شرق پرس: وصیتنامه سردار شهید علی ییلاقی فرمانده اسبق لشکر ۲۵ کربلای استان مازنداران در سال ۱۳۵۹ نوشته شد. وی در سال ۱۳۶۲ به درجه جانبازی نائل آمد و دو سال در کُما بود و سرانجام پس از ۳۶ سال تحمل رنج عاشقانه, ماموریت زمینی خود را به پایان رساند و به جمع یاران شهیدش پیوست.

سردار ییلاقی متولد سال ۱۳۳۷ در بهشهر است که در آذرماه سال ۱۳۹۶ پس از تحمل سالها رنج ناشی از جانبازی, به خیل شهدا پیوست و در آستانه نخستین سالگرد شهادتش وصیتنامه این شهید والامقام منتشر می شود.

در ادامه وصیت نامه شهیدی را می خوانید که ترسیم های مختلفی از شور و عشق در کلامش موج می زند, آنگونه که از جهاد اکبر و غلبه بر نفس ابراهیم و راهی کردن اسماعیل بر مسلخ عشق می گوید و یا جایی که از گذشتن مادر از عشق فرزند می نویسد گویی سکانسی از واقعه کربلا و گفتگوی ام وهب و فرزند رشیدش را تداعی می کند.
آری؛ باور کنید که آنها زمینی نبودند و به این دنیای فانی تعلق نداشتند.

 

وصیت نامه سردار شهید علی ییلاقی:

إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ
بسم رب الشهدا
وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ
بزودی ستم گران خواهند دید که چگونه زیر و رو می شوند
با درود فراوان به رهبری که زندگی اش را وقف هدفش می کند و راهش را و دیعه ی ما.
با سلام به مردی که با تکیه به سجاده ی هشتاد سال مبارزه و در به دری همچون جدش پیغمبر اکرم (ص) همچنان می خروشد به پیش می رود و به پیش می برد. و با درود فراوان به امامی که بهتر از ما درک می کند ، میفهمد و حساس تر از ما رنج می برد .
و سلام خدا بر آنهایی که پایه های نظام الهی را بر دوش خودشان استوار کردند و بر آنهایی که با گلوله های کافران به درجه ی رفیع شهادت نائل می شوند که حتی پیغمبر (ص) نیز بر حالشان غبطه می خورد .
و اما امت شهید پرور
اینک چند صباحی از پیروزی انقلاب اسلامی این فخر نوین مستعضفان جهان می گذرد و فصل تازه ای در مبارزات حق طلبانه ملت ها در راه استعمار زدایی آغاز میشود ، بار دیگر پنجه های خون آلود آمریکای جنایت کار از آستین صدام خود فروخته بر رخصار گلگون انقلاب نو پای ما زخم تجاوز می کشد .
کینه عمیق و دیرین مسلمانان با ستم گران که از ژرفای بینش اسلامی و عشق سوزان آنان به ولایت و امامت نشات میگیرد و نیز اعتقادشان به استقرار حکومت جهانی اسلام که تبلور آن در سینه های ملتهب مسمانان در انتظار به ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه) خلاصه می شود آنان را واداشته تا در تمامی جبهه های نبرد حق بر علیه کفر پیشتازی راستین با عشق به شهادتی حسین وار باشد .
این وصیت نامه واژه ایست از یک پاسدار که برای هدفی به آن آگاه بود و شهادت را پلی می دانست که خود را به خدای خود پیوند می دهد است .
پدرم – درود من بر تو که چنان ابراهیم فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی
پدرم بدان و آگاه باش که اسماعیلت هرگز از فرمان باری تعالی سرباز نمی زند و مرگ در راه خدا را جز سعادت نمی داند و زندگی را جز جهاد در راه عقیده درست نمی داند و شهادت را جزو بهترین نعمت های خدا می داند.
و مادرم سلام من بر تو که بالاخره بر احساس مادرانت پیروز شدی و فرزندت را روانه ی میدان نبرد کفار و مسلمین کردی و گفتی شما را بزرگ کردم و به این سن و سال رسانده و در راه خدا هدیه انقلاب اسلامی کنم و من به وجود تو افتخار میکنم که مادری از سلاله فاطمه زهرا هستی
و اما مادرم فریاد بزن و بگو فرزندم با چشم باز به دنبال هدفش رفته و می گفت خدایا ماندن در این دنیا و زینب وار زندگی کردن و رسالت شهیدان را به عهده گرفتن را ندارم و خدایا اگر توانسته باشم حسین وار شهید شوم دوست دارم .
و اما مادرم سفارشی به شما کرده باشم : اگر به یوم خداوند یکتا شهید شدم و جنازه نداشتم مبادا ناراحت شوی چرا که دوست ندارم، می ترسم که شاید آن مادری که جنازه فرزندش به وسیله ی دژخیمان پودر شده و یا ماه ها در آفتاب سوزان جنوب مانده و ندیده دلش شکسته شود و اگر هم جنازه داشتم دوست ندارم تشییع شود زیرا شاید باز آن مادران ناراحت شوند .
اگر خواستی گریه کنی بر حال آن شهیدان گلگون کفن که از یاران حسین هم بد تر بودند زیرا یاران حسین در عصر عاشورا جنازه ای آنها به وسیله ی دوستان جمع آوری شده اند ، به حال آنها و سرور شهیدان حسین(علیه السلام )گریه کن
و اما به شما پدرم و مادرم – برای من نماز وحشت بخوانید و مجلس عزا با شکوه بر پا نکنید ، فقط صرف فاتحه و تلاوت قرآن مجید باشد
و اما خواهرم –تو نیز زینب زمان باش و از هر آنچه هوس کردی بپرهیز و در راه خدا مبارزه کن .
برادرم – راه خدا بهترین و برترین راه هاست پوینده و کوشنده که امروز همان راه خمینی است در این راه باش .
تو خواهر برادر به پدر و مادرم خوب نگه دارید و همیشه به مادرم دلداری بدهید که مبادا ناراحت باشد
به آنها بگویید اگر آرزویی برای فرزندشان داشتید به بهترین آرزوی خود رسیده است
این وصیت نامه در تاریخ ۱۷/۱۱/۱۳۵۹ نوشته شده است
فرزند حقیر شما علی ییلاقی