آیتالله مرحوم محمد کوهستانی، از عالمان و مجتهدان دیار طبرستان در یکی از جملات قصار خود، گفت: عصر و زمان شما، عصر دانه و دام است، هم حقوق و پول را مطرح میکنند و هم مقام و پست وعده میدهند تا شما را فریب دهند.
شرق پرس: پنجشنبه، اول خرداد مصادف با ۲۲ رجب ۱۴۳۵، چهل و دومین سالگرد عروج ملکوتی مجتهد عالیقدر، آیتالله محمد کوهستانی مازندرانی است.
وی در ۱۲۶۷ هجری شمسی در روستای کوهستان از توابع بخش مرکزی شهرستان بهشهر در خانوادهای عالمپرور و باتقوا دیده به جهان گشود، پدرش آیتالله محمدمهدی کوهستانی فرزند محمدعلی از نوادگان«ملامحمد شریف» یکی از عالمان عصر خود بود، اجداد کوهستانی در اصل، اهل کاشان بودند.
مادرش«فاطمه کوهستانی» نام داشت که تمام زندگی خود را وقف فرزندش کرد، «محمد» در هشتسالگی پدرش را از دست داد و این مادر بود که علاوه بر پر کردن جای خالی پدر، دنیایی از علم الهی را در سیمای فرزندش میدید و راهنما، پشتیبان و مشوق اصلی او بود.
آن بانوی بزرگوار برای تامین هزینههای تحصیل «محمد»، حتی بخشی از زمینهای کشاورزی خود را فروخت، کار میکرد و هرگز دست نیاز به سوی کسی دراز نکرد تا فرزندش بتواند از حاصل دسترنج مادر به درجات بالای علمی برسد.
«محمد»، دوران تحصیلات ابتدایی را در کوهستان گذراند، سپس به حوزه علمیه بهشهر رفت و صرف و نحو آموخت، مدتی هم در حوزه علمیه ساری تحصیل کرد، با هدایتهای مادرش و علاقه زیادی که برای ادامه تحصیلات داشت راهی مشهد مقدس شد، در مدرسه«میرزا جعفر» نبوغ خارقالعاده خود را به برکت مجاورت با بارگاه امام رضا(ع)، نشان داد.
حضور او در مشهد مقدس و بهرهمندی از علم و اخلاق عالیه آیات عظام میرزا محمد کفایی، حاجآقا حسین طباطباییقمی و شیخ نجفعلی فاضلاسترآبادی، یکی از بهترین دوران تحصیلش بود، حضرت آیتالله شیخ علیمحمد مهاجری یکی از همشاگردیهایش نقل میکند؛” آیتالله کوهستانی در نجف در بین علما و فضلا از حیث زهد و تقوا و معنویت کمنظیر بود.”
پس از پایان تحصیلاتش در مشهد مقدس، با تاسی از ثامنالحجج، راهی حوزه علمیه نجف اشرف شد، وی مدت ۹ سال در این حوزه با بهرهمندی از اساتیدی چون آیات عظام میرزا محمدحسین نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی و ضیاءالدین عراقی به تحصیل مبانی فقهی پرداخت و در نتیجه به مقام اجتهاد رسید.
«محمد» با کولهباری از علم و اخلاق، پس از حدود بیست سال دوری از وطن، به زادگاهش کوهستان بازگشت تا فصل جدیدی از دوران زندگیاش را در این روستای زیبا و عالمپرور بگشاید.
وی خود درباره ورودش به کوهستان چنین گفت: «وقتی از نجف بازگشتم در فکر بودم که چه کاری انجام بدهم و چگونه وظیفه خود را انجام برسانم، چطور با مردم رفتار کنم تا اینکه تصمیم گرفتم در ویژگیهای اخلاقی و رفتاری امامان معصوم علیهمالسلام غور کنم و همان سان که آنان با مردم رفتار میکردم من نیز سیره آن بزرگواران را در رفتار خود با مردم پیاده کنم، مردد بودم آب و نان خود را بگیرم و به شهرها و روستاها سفر کنم و بهطور سیار و خانه بهدوش تبلیغ کنم یا حوزهای بنا کنم و عدهای را تربیت کنم که آنان به جای من به شهرها و روستاها بروند و اسلام و دین را ترویج کنند.”
“دیدم اگر بخواهم بهطور سیار در مناطق مختلف بروم و وظیفهام را اینچنین انجام دهم شاید از عهدهاش برنیایم و نتوانم به خوبی تبلیغ کنم و مشکلات و زحمات خاص خود را نیز در پی میداشت که با وضع مزاجی و روحی من سازگار نبود، سرانجام با توکل به خدا و توجه حضرت ولی عصر علیهالسلام تاسیس حوزه را آغاز کردم و تمام سعی خود را برای تربیت و پرورش نسل جوان به کار گرفتم.”
همچنین آیتالله کوهستانی، روزی به یکی از فضلا فرمودند: “هنگامی که از نجف به مازندران آمدم به همسرم گفتم: تو حاضری در حق طلاب مادری کنی و من پدری کنم و آنها را تربیت کنیم تا نزد پروردگار روسفید باشیم؟ قبول کرد و من هم تصمیم گرفتم در آن زمان که رضاشاه نمیگذاشت یک نفر معمم در ایران وجود داشته باشد طلاب زیادی را تحت تربیت و پوشش قرار دهم.»
این عالم ربانی، سنگبنای علم و فقاهت در زادگاهش را در سال ۱۳۱۲ با در اختیار قراردادن حسینیه منزلش بنیان نهاد، اما این مکان و اتاقهایی که در حیاط منزلش احداث کرده بود، پاسخگوی تعداد زیاد تشنگان علم و معرفت نبود، در ۱۳۲۱ و با افزایش تعداد طلاب، در مورد افزایش تعداد کلاسها، به قرآن تفال میزند که آیه “قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون” یعنی “بگو به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوید که این از تمام آنچه گردآوری کردهاند بهتر است.” راه را به او نشان داد.
با توکل به خدا، کار را آغاز، و بنایی کاهگلی، ساده و بیآلایش در دو طبقه برای اسکان طلاب بنا کرد، در ساخت این بنا از اموال خود هزینه کرد و اگر کمکی هم میشد، بسیار مقید بود که بداند پولی که به دستش رسید از کجا آمده، نقل است که یکی از افراد متمکن مقداری پول فرستاد که ایشان برای بنای ساختمان استفاده کند، چون نمیتوانست آن پول را قبول نکند و از طرفی هم در مصرف آن احتیاط میکرد پول را گرفت ولی خرج «چَپَر» دور مدرسه کرد و آن را در ساختمان به کار نگرفت، طولی نکشید که آن چپر خشک شد و به مرور زمان تمام چوبهایش از بین رفت.
نامگذاری بنا را هم طبق تفالی که به قرآن زده بود به ترتیب مدرسه فضل، ۱۲ اتاق رحمت و ۱۲ فرح گذاشته بود و خود در اینباره میفرمود:” از این آیه استفاده میکردم که مدرسه چهارمی به نام جامعه(مما یجمعون) بسازم.” که البته این خواسته استاد، بنا به دلایلی از جمله وضعیت اقتصادی و بیماری ایشان، انجام نشد.
حضور تعداد بیشماری از جوانان و نوجوانان علاقهمند به علم و فقاهت که گاه عدد طلاب از چهارصد فراتر میرفت؛ کوهستان را به دیاری عالمپرور تبدیل کرده بود که نور معنویت آن باعث رونق کسب و کار و تعالی روح و اندیشه اهالی شده بود، زیرا مردی وارسته را در کنار خود میدیدند که رهبر، الگو و شناسنامه روستای آنها محسوب میشد، و تا امروز نام کوهستان در تاریخ ایران با آیتالله محمد کوهستانی عجین شده است.
این مجتهد عالیقدر، در اواخر عمر مبارکشان به «برونشیت مزمن» مبتلا شد، مدتی در بیمارستان آیتالله گلپایگانی شهرستان قم بستری بود، سپس مدتی در بیمارستان «شهید زارع» ساری بستری شد، و بهبودی نسبی خود را بازیافت.
اما پس از چندی، دوباره بیماری به سراغش آمد، فرزندش محمداسماعیل که در این زمان برای تحصیل در قم بهسر میبرد به مازندران آمد و در اینباره گفت: “پس از دگرگونی حال «آقاجان» بلافاصله از قم به حضورشان رسیدم، وضع مزاجی و جسمی ایشان را متغیر دیدم؛ به گونهای که دیگر از آن به بعد حالشان رو به بهبودی نرفت و حال عمومیشان تغییر کرد.”
وی همچنین گفت: ” در این روزهای سخت آخر عمرشان گاه که با هم مینشستیم، معظمله از سخنان و نصایح پندآموز برای من بیان میفرمود از جمله اینکه میفرمودند؛ پسر! بعد از مرگ من هیچ چیز تو را به این اندازه خوشحال نکند که بفهمی من آمرزیده شدم.”
سرانجام همانگونه که آرزو داشت تا وفاتش در روز جمعه باشد؛ در حدود ساعت یک بامداد جمعه چهاردهم ربیعالاول برابر با هشتم اردیبهشت ۱۳۵۱ شمسی، جان به جانآفرین تسلیم کرد.
طبق وصیت آن مرد خدایی، آیتالله سیدآقا هاشمینسب(داماد ایشان) پیکر مطهرش را همان شب در حیاط منزل غسل داد، و صبح جمعه آیتالله شیخ محمد شاهرودی از علمای برجسته مازندران، بر ایشان نماز خواند، سپس تا فردای آن روز، پیکر مطهرش به مشهد مقدس منتقل، تشییع و در «دارالسیاده» در جوار بارگاه امام رضا(ع)، آرام گرفت.
پس از ارتحال ایشان یکی از شاگردان در خواب میبیند که قیامت برپا شده و آیت الله کوهستانی را برای محاکمه در دادگاه عدل الهی حاضر کردند، وقتی از ایشان گزارش زندگی در دنیا را خواستند، معظمله این چنین بیان کرد: «من در دنیا جوری زندگی کردهام که امروز هیچیک از اعضا و جوارحم علیه من شهادت ندهند.»
زندگی آیتالله محمد کوهستانی، سراسر علم و معنویت بود، او قلبهای مردم را تسخیر کرده، و همه با او صمیمی و راحت بودند، به همین خاطر او را «آقاجان» و همسرش را که نقش مهم و بنیادین در ساخت حوزه علمیه، و تحصیل و پیشرفت طلاب داشت، «ننهجان» صدا میزدند.
هر کلام آیتالله کوهستانی یک درس بزرگ است که میشود برای هر سطر آن یک کتاب نوشت؛ وقتی جملاتش را میخوانیم میبینیم که دریایی از علم و معرفت در آنها نهفته است، برخی از جملات و کلام قصار ایشان در ادامه آمده است؛
– هر زمانی، در معرض اغفال و فریب قرار دارند منتها زمانها فرق میکنند، در عصر و زمان ما توبیخ و ملامت در کار بود؛ میگفتند شغل قحط است که انسان آخوند بشود و از همه چیز محروم گردد، و بدین وسیله روحیه را سست میکردند و امیدها را مبدل به یاس و ناامیدی مینمودند، ولی ما از ملامت و سرزنش آنان اغفال نشدیم و با نان و پنیر آقا امام زمان علیهالسلام ساختیم، وفا نشان دادیم و صفا دیدیم.
– اما عصر و زمان شما، عصر دانه و دام است، هم حقوق و پول را مطرح میکنند و هم مقام و پست وعده میدهند تا شما را فریب دهند، مراقب باشید نسبت به امام زمان(ع) بیوفایی نکنید، استقامت کنید، وفادار باشید تا به مقصد برسید.
– حق و حقیقت ماندنی است؛ باطل و هوی رفتنی است، و دورانش تمام می شود، در زمان ما اشخاص فراوانی پیدا شدند، سخنرانیهای پر سر و صدایی داشتند ما خیال میکردیم که اینها کارشان خوب گرفته است، ولی طولی نمیکشید که میدیدیم سقوط کردند و کنار زده شدند، متوجه شدیم حقیقت و واقعیت در کارشان نبود، شما بکوشید دنبال حقیقت و واقعیتها باشید تا دوام پیدا کرده و از بین نروید.
– خطاب به فرزندش: پسر! بدترین بلا در دوره آخرالزمان آن است که انسان وظیفه خود را نمیداند.
– فردای قیامت مردم دوست دارند به دنیا برگردند و یک ” لا اله الا الله ” بگویند و بمیرند.
– زهر، کشنده و مهلک انسان است، ولی غذای حرام دودمان را به هلاکت میرساند.
– مؤمن به قدری ارزش دارد که اگر از قبرستانی عبور کند، خداوند به احترام او عذاب را از آن قبرستان برمیدارد و مردگان از عذاب نجات پیدا میکنند.
– خدا را رفیق بگیر، غیر از خدا را رها کن.
– بهجهنم دنیای ما خراب شد، بگذار آخرت ما خراب نشود.
– من حرفهای بیهوده را کمتر از غذای حرام نمیدانم.
– خدا یک علی داشت، الحمدالله آن هم امام ما شد.
ثمره زندگی مرحوم آیتالله کوهستانی، هشت فرزند بود که به قضای الهی چهار فرزندش در کودکی بر اثر بیماری از دنیا رفتند، سه فرزند دختر و یک پسر به نام حجتالاسلام محمد اسماعیل که اکنون مدیریت حوزه علمیه کوهستان را برعهده دارد، زندگی پرفروغی در سایهسار دامان مادری پاک و پدری وارسته را دارند.
آیتالله سیدآقا هاشمینسب، مرحوم حجتالاسلام محمدحسن یوسفیبیشهبنهای هزارجریبی و آیتالله شیخ محمد فاضل، سه داماد ایشان هستند.
چهل و دومین سالگرد عروج ملکوتی آیتالله محمد کوهستانی، پنجشنبه اول خرداد، ساعت ۱۶ تا ۱۹ در روستای کوهستان، برگزار میشود.
همانند سالهای گذشته، برای شرکت اقشار مختلف مردم در این مراسم، فراخوان عمومی شده است.
آزاده بابانژاد- فارس