قالیباف که اکنون در قامت رئیس مجلس ظاهر شده است در مقابل یک سیاستمدار به شدت پیشرو مانند احمدی نژاد قرار گرفت؛ سیاستمدار غیر منعطفی که در تاریخ حضورش در عرصه سیاسی نیز با هیچ گروهی متحد نشده است

شرق پرس : قبل از انتخابات مجلس بود که دیدار قالیباف و احمدی نژاد سر و صدای بسیاری به پا کرد. در آن زمان بسیاری از ائتلاف نواصولگرایی  و جبهه بهار در آستانه انتخابات مجلس گفتند. با این حال، مدتی بیش نگذشته بود که تمام این تحلیل‌ها و حدس  و گمان‌ها به خیالی تبدیل گشت.

انتخابات برگزار شد و علی رغم حضور پررنگ طرفداران و اعضای کابینه رئیس جمهور سابق کشورمان، این قالیباف بود که به عنوان شانس اول ریاست مجلس مطرح شد.

احمدی نژادی ها از همان زمان دهانه توپ خود را به سمت شهردار اسبق تهران گرفتند. این گروه در کنار اصولگرایان سنتی و اعضای جبهه پایداری تیمی را علیه سردار دیروز به کار گرفتند. در این بین اما ناگهان ورق برگشت. در حالیکه همه از صف آرایی جدی احمدی نژادی ها با قالیباف سخن می‌گفتند اما مدت کوتاهی قبل از انتخابات ریاست مجلس، حاجی بابایی(وزیر آموزش و پرورش دولت احمدی نژاد) کناره گرفت و قالیباف با ۲۳۱ رای رئیس مجلس شد.

این میزان رای به خوبی نشان می‌دهد که سردار دیروز و رئیس مجلس امروز به خوبی توانسته رضایت طیف وسیع پایداری‌ها و احمدی‌نژادی‌ها را به دست آورد. حالا قالیباف در مجلسی که پر از طرفداران رئیس جمهور سابق است، رئیس شده است. قاعده سیاست می‌گوید که در این شرایط بهترین راه برای دو گروه ائتلاف است؛ مخصوصا اینکه دولت نیز در دست یک اعتدال گرای متمایل به اصلاحات یعنی حسن روحانی است. با این حال، برخی شواهد گویای این است که قالیباف و احمدی نژاد هنوز راه درازی برای ائتلاف دارند.

در یک نگاه اجمالی، می‌توان سیاستمداران را به دو دسته تقسیم کرد: سیاستمداران پیشرو و سیاستمداران غیر پیشرو. سیاستمداران دسته اول کسانی هستند که با یک اندیشه، حزب و ایده و به خصوص طرفداران مشخص به قدرت می‌رسند. دسته دوم اما اصولا خود را در نسبت با سیاستمداران  پیشرو تعریف می‌کنند. اصول، طیف طرفداران و به خصوص ایده آنها بنا به مصلحت و بنا به گروه مقابلشان تغییر می‌کند. به عبارتی، طیف سیاستمداران غیر پیشرو  بیشتر شامل اپوزیسیون‌ها می‌شود.

تاریخ ایران پر است از این دو دسته سیاستمدار. شاید بتوان محمد مصدق را نمونه واقعی یک سیاستمدار پیشرو و احمد قوام را نمونه یک سیاستمدار غیر پیشرو دانست.  آنچه مشخص است این است که سیاستمدارن غیر پیشرو به مراتب بهتر از پیشروها قادر به ائتلاف با سایر گروهها هستند چرا که بنا به ایده، هدف یا ایدئولوژی خاصی حرکت نمی‌کنند.

در همین مورد مصدق و قوام این قاعده به خوبی جواب می‌دهد. طیف چپ گرا و به خصوص حزب توده در سالهای دهه ۲۰ و ۳۰ به شدت فعال بودند. احمد قوام در سالهای نخست وزیری اش و بعد از خواباندن قائله حضور شوروی در آذربایجان توانست به راحتی با این گروه ائتلاف کند. این ائتلاف در حالی به وقوع پیوست که قوام هیچ علقه و سبقه سیاسی چپی نداشت. هر چند فشار آمریکا و ارتشیان طرفدار شاه به قوام سرانجام باعث شد او حمایتش را از چپ های سوسیالیست بردارد اما این اتفاق به خوبی نشان داد که او تا چه اندازه در سیاست منعطف است.

در مورد مصدق اما عکس این امر اتفاق افتاد. مصدق یک سیاستمدار پیشرو بود. او با ایده و آرمان ملی شدن صنعت نفت و کوتاهی دست استعمار انگلیس توانسته بود رهبر جبهه ملی شود اما بعد از وقایع ۳۰ تیر و آغاز دور دوم نخست وزیری اش به آرامی موتلفین خود را از دست داد. او به خصوص هرگز نتوانست رابطه خوبی با طرفداران حزب توده و سایر گروه‌های چپ برقرار کند. مخالفت او با توده ای ها به حدی بود که حتی در روز ۲۸ مرداد آنها را که در آن روز برای حمایت از او به خیابان آمده بودند، به زور از سطح شهر جمع کرد و عملا عرصه را برای کودتا آماده نمود.

احمدی نژاد و قالیباف؛ ائتلاف ناممکن است؟

حال، بیایید همین صورت بندی را برای احمدی نژاد و قالیباف به کار ببریم. احمدی نژاد بارها نشان داده که یک سیاستمدار پیشرو است. او با شعارهای عدالت طلبانه و تیپ خاص خود توانست ادبیاتی جدید را وارد عرصه سیاسی کند.

در طول ۸ سال ریاستش هرگز علاقه ای به ائتلاف با سایر گروه‌ها نشان نداد. او با آغاز دولت دومش، جبهه پایداری را که حامیان سنتی او بودند، از خود راند. با سیاستمداران اصولگرای معتدلی مانند علی لاریجانی و ناطق نوری به شدت مخالف بود و از قالیباف و طرفداران این اصولگرای تکنوکرات هم دل خوشی نداشت. مخالفت اصلی او اما با مرحوم هاشمی رفسنجانی و طرفدرانش، اصلاح طلبان و اعضای کارگزاران بود که به خصوص در سال ۸۸ به شدت به آنها تاخت.

در مقابل، شاید در ظاهر قالیباف را در ائتلاف و تغییر چهره سیاسی کمی نرم تر بیابیم. او سرداری بود که هنگام مدیریت نیروی انتظامی سعی کرد فاصله اش با دولت خاتمی را حفظ کند. با ورود به شهرداری تهران از خود چهره یک اصولگرای تکنوکرات را به نمایش گذاشت اما بعد از شکست در انتخابات ۹۲ و گذشت ۴ سال از ریاست جمهوری حسن روحانی، تغییر چهره داد و خود را به عنوان چهره ای که حامی مستضعفین و اکثریت ۹۶ درصدی است معرفی کرد. او حتی چهره ظاهری خود را هم تغییر داد. تکنوکراتِ کت و شلواری دیروز حالا پیراهن تکی می‌پوشید که غالبا روی شلوارش می‌افتاد. اوج نرمش  و انعطاف سیاسی قالیباف در پایان رقابت‌های انتخابات ۹۶ خود را بروز داد. او به نفع رقیب اصولگرایش یعنی سید ابراهیم رئیسی کنار کشید و از عرصه رقابت‌ها خداحافظی کرد.

با این حال، یک ضعف در قالیباف وجود دارد که در بیشتر مواقع، مانع او می‌شود. او بیشتر از اینکه سیاستمداری چیره دست باشد، مدیر اجرائی بوده است. او قدرت لابی زیادی ندارد. چه در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴، چه در انتخابات ۱۳۹۲ و چه در رقابت‌های ۱۳۹۶، قالیباف نتوانست جبهه وسیع اصولگرایان را با خود همراه کرده و حمایت آنها را به دست آورد.

این ضعف وقتی بیشتر جلوه می‌کند که او در مقابل یک سیاستمدار به شدت پیشرو مانند احمدی نژاد قرار بگیرد؛ سیاستمدار غیر منعطفی که به هیچ وجه علاقه ای به سازش نداشته و در تاریخ حضورش در عرصه سیاسی نیز با هیچ گروهی متحد نشده است.

این شواهد و دلایل نشان می‌دهد که علی‌رغم نزدیکی موقتی احمدی نژادی‌ها و نواصولگرایان قالیبافی اما راس این دو جبهه نمی‌توانند به همین راحتی‌ها با هم موتلف شوند و به همین دلیل، شاید مجلس جدید عرصه مجادله دو طیف اصولگرا اما رقیب باشد.

 

 

 

 

 

 

khabarfoori