اختلافات منطقه ای و بخشی نگری ها در مازندران متاسفانه فقط به بهارنارنج و ساری و بابل خلاصه نمی شود, بلکه این اختلافات بیهوده ریشه تاریخی دارد که جز عقب ماندگی برای مازندران دستاورد دیگری نداشت

ریشه تاریخی اختلافات بابل - ساری در کجاست؟

 

شرق پرس: با روی کار آمدن محمد اسلامی ظاهرا عزمی در مازندران ایجاد شده است تا مسئولان و به ویژه نمایندگان مازندران تکانی به خود بدهند و بر توسعه نیافتگی و عقب ماندگی مازندران صحه بگذارند.

همین اعتراف به عقب ماندگی مهمترین نکته برای حرکت به جلو در میان مسئولان است چرا که تا پیش از این معمولا دست اندرکاران مازندرانی فضای عمرانی و اقتصادی استان را گُل و بلبل توصیف می کردند و عملکردشان را بهترین نمونه از مسئولیت پذیری در میان مسئولان می دانستند. همینکه حالا تقریبا اکثر نمایندگان مجلس تاکید دارند که مازندران با توجه به پتانسیل بالای انسانی و طبیعی که دارد اما به معنی واقعی کلمه “عقب مانده” است خود نشان از تحول عظیمی در رویکرد ها ست که انتظار می رود به تغییر رفتار نمایندگان و دیگر مسئولان مازندرانی منجر شود.

 

اما ریشه اختلافات در مازندران بسیار قدیمی تر از آن است که بشود درباره اش نظر دقیقی داد. بر اساس گزارش های تاریخی تا پیش از سلسله صفویه و مشخصا شاه عباس صفوی، مازندران ایالتی نیمه خود مختار و بعضا خودمختار بود که در قالب سرزمین ایران اداره می شد. در زمان شاه عباس بود که مازندران پس از تصرف توسط صفویان کاملا زیر مجموعه حکومت مرکزی قرار گرفت و از این جا به بعد است که داستان پیچیده اختلافات منطقه ای آغاز می شود. هر چند شاه عباس در عمران و آبادانی مازندران کوشید و علاوه بر راه شاه عباسی،  برخی از مهمترین بناهای آن دوران را در عباس آباد بهشهر و فرح آباد ساری بنا کرد اما به توصیه مشاوران و برای کنترل شرایط در این سرزمین رازآلود که ریشه در هزاره های پیش از میلاد و حتی پیدایش نخستین انسانها دارد، تصمیم گرفت تا با ایجاد برخی اختلافات از نیروی همبستگی مازندرانی ها بکاهد که ضرب شصتش را پیشینیان از اعراب تا دیگر مهاجمان به دردناک ترین شکل ممکن خورده بودند.

این سنگ بنای کج فتح بابی شد برای دیگر سلسله های پادشاهی تا از این ترفند برای مهار طبرستان استفاده کنند. روش “اختلاف بیانداز و حکومت کن” تا اواخر دوران قاجار یکی از اصلی ترین راه های حکومت مرکزی برای مهار مازندران بود.

با روی کار آمدن پهلوی اول که مصادف شد با آغاز مدرنیزاسیون در ایران ، مازندران اما به دلایل تاریخی و سیاسی نتوانست مانند بقیه کشور از مواهب این مدرنیزاسیون بهره مند شود. تخم لق شاه عباس اما همچنان آثارش باقی بود. هرچند در دوران پهلوی به ظاهر کارخانجات و صنایع بسیاری در مازندران مستقر شد اما به دلیل نبود برنامه مدون برای توسعه استان، مازندرانی ها نتوانستند استان را در قالب ید واحده ترسیم کنند و بخشی نگری و نگاه جزیره ای همچنان بر مازندران استیلا داشت.

سیاست تمرکز زدایی در مازندران که بر خلاف دیگر استان ها که یک شهر به عنوان محور در نظر گرفته می شد، در پیش گرفته شد نه تنها سبب نشد تا استان مازندران پیشرفت کند بلکه باعث شد تا مازندرانی ها بیش از گذشته غرق در اختلافات شوند و استقرار صنایع و مظاهر مدرنیزاسیون نتوانست کمکی به توسعه استان کند.

 

با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی که مصادف شد با جنگ تحمیلی، برای سالها آن روند استقرار صنایع و کارخانجات هم از بین رفت و مازندران ماند و تعطیلی کارخانجات و شعله ور شدن اختلافات شهری و منطقه ای. البته ناگفته نماند که چنین اختلافاتی تقریبا در بیشتر استانهای ایران رایج بود و اکنون هم هست. فقط ساری – بابل نبود که اینچنین مشهور شد بلکه رشت – انزلی، تبریز – اردبیل، شهرکرد – بروجرد، خرم آباد – بروجن، سمنان – شاهرود، گرگان – گنبد، ارومیه – مهاباد و بسیاری دیگر از نمونه ها نشان می دهد  که در بسیاری از مناطق پتانسیل لازم برای چنین اختلافاتی وجود دارد. منتهی آنچه سبب شد علیرغم عادی بودن این درگیری ها مازندران توسعه نیافته بماند برخلاف دیگر مناطقی که این موارد رایج است، همان سیاست پهلوی اول بود که با تمرکز زدایی غیر اصولی و تقسیم قدرت منفی، موجب گشت تا “صدای واحد” ی از مازندران شنیده نشود.

 

در کنار همه این موارد البته برخی سیاست ها از سوی عده ای از متنفذین بابل که مخصوصا پس از انقلاب و دوران مرحوم روحانی شدت گرفت هم بی تاثیر نبوده اند. اینکه عده ای در تلاش باشند تا به واسطه نفوذ مقطعی که به دست آوردند، مرکز تاریخی مازندران که به گواه اسناد هزاران ساله، دارالحکومه طبرستان بوده است را جابجا کنند و در برابر اقتضاعات مرکز استان که امری طبیعی در هر استانی محسوب می شود مقاومت کنند نشان می دهد اشکال کار بیشتر از طرف هم استانی هایی بوده است که نخواستند یا تحریک شدند که وارد چنین بازی خانمان براندازی شوند. امری که نتیجه اش بیشتر به ضرر خودشان تمام شد و اکنون که از آن کانون قدرت مقطعی فاصله گرفتند شاهدیم روند توسعه هم در آن شهرها به شدت افول کرده است.

 

با اینهمه اکنون به نظر می رسد که شرایط برای حاکمیت خرد جمعی فراهم است و نمایندگان استان بر این امر تاکید دارند که باید اختلافات را کنار گذاشت و بر توسعه مازندران متمرکز شد.

 

از محمد دامادی نماینده ساری و میاندورود هم انتظار می رود با صراحت و شفافیت بیشتری صحبت کند و ضمن نقد درست و چرایی اختلافات گذشته، بر اتحاد و همدلی در آینده تاکید کند. امید است تا محمد اسلامی ضمن شناخت شرایط موجود بر ایجاد هم افزایی در مازندران پافشاری کرده و بستر مناسبی برای خروج استان از رکود و عقب ماندگی همه جانبه فراهم نماید.

 

 

 

 

 

 

وارش