همانگونه که کوچک شمردن تلاشهای دکتر مصدق دور از عدل و انصاف است, در عین حال، چشم فروبستن برخی تقصیرهای وی نیز دور از درایت و واقعبینی است. لذا دکتر مصدق را باید همانگونه که بود تحلیل کرد.
شرق پرس: ملی شدن نفت توسط مرحوم دکتر مصدق از همان ابتدا موافق و مخالفانی در مجلس و دولت وقت داشت و کارشناسان وپژوهشگران تاریخ، اقتصاد و سیاست ایران نیز امروزه با عینک خوش بینی و بد بینی به آن نگاه می کنند.
گروه اقلیت مجلس شانزدهم ملی به رهبری مصدق، از موضوع ملی شدن صنایع در انگلیس آکاهی داشت و می دانست که می تواند از نظر حقوقی قادر است تا با ملی سازی صنعت نفت، قرارداد با شرکت انگلیسی را لغو کند. در واقع، علت ملی شدن صنعت نفت را در سیاست موازنه منفی دولت دکتر مصدق منع واگذاری امتیاز به بیگانگان باید جست.
در مدتی که ایران تحت اشغال بود نوعی احساس ملی گرایانه در ایران بوجود آمد و پس از خروج اشغالگران از ایران این احساس ملی گرایانه هرگونه نفوذ خارجی را مغایر با پیشرفت و توسعه و بهروزی مردم و کشور می دانست، رهبری این احساس ملی گرایانه را مصدق بر عهده داشت. او دریافته بود که دلیل عمده مداخلات خارجی در ایران مساله نفت و بخصوص امتیاز نفت جنوب است، به همین دلیل او استراتژی موازنه منفی را برای حل مسئله نفت و نجات ایران مطرح نمود. در ارتباط با چگونگی طرح آن می توان گفت در سال ۱۳۲۱،شوروی به دنبال درخواست های انگلیس و امریکا برای امتیاز نفت جنوب شرقی،درخواست نفت شمال را مطرح کرد. حزب توده و نمایندگانی که در مجلس طرفدار شوروی بودند می گفتند بخاطر اینکه نفت جنوب در دست انگلستان است باید نفت جنوب به شوروی داده شود تا توازن برقرار شود اما مصدق در مجلس سیزدهم با این مسئله مخالفت می کند و می گوید ملت ایران آرزومند توازن سیاسی است اما توازنی که به نفع ملت ایران باشد این توازن،توازن منفی است نه توازن مثبت.
توازن مثبت یعنی اینکه هر چه دول مجائر بخواهند به آنها بدهیم، معلوم است که آنها بسیار خوشوقت می شوند ولی با این رویه طولی نخواهد کشید که ملت همه چیز خود را از دست می دهد اما موازنه منفی یعنی اینکه هیچ امتیازی به هیچ کشوری ندهیم تا استقلال خود را بدست آوریم آنگاه هر تصمیمی که به نفع مملکت است اتخاذ کنیم. از این تاریخ فکر سیاست موازنه منفی بتدریج گسترش یافت بدین صورت که ابتدا در ۱۱ آذر ۱۳۲۳ قانون منع واگذاری امتیاز به تصویب رسید و به دنبال آن مجلس پانزدهم موافقت نامه قوام ساد چیکف درباره نفت شمال را رد کرد پس از آن قرارداد الحاقی گس گل شایان رد شد و در ۲۹ اسفند ۱۲۲۹ نفت ملی شد . افزون بر این، باید وضعیت قراردهای جدید نفتی در دیگر کشورهای جهان را نیز دخیل دانست.
دولت شوروی امتیاز نفت شمال را میخواست. وقتی قرارداد قوام – سادچیکف را مجلس رد کرد برای اینکه موازنه برقرار شود دولت مکلف شد که در مورد نفت جنوب استیفای حق بکند.
استیفای حق مصادف شد با زمانی که اصل پنجاه-پنجاه در ونزوئلا، قراردادش امضا شد. وقتی اینطور شد عباسقلی گلشائیان [وزیر دارایی وقت] گفت که پنجاه -پنجاه را باید به ما هم بدهند. هر چه آمریکاییها فشار آوردند که اصل پنجاه- پنجاه را بقبولانند انگلیسیها زیر بار نرفتند.» اگر به موقع انگلیسی ها اصل پنجاه-پنجاه را پذیرفته بودند، جبهه ملی چیز بیشتری نمیخواست. جبهه ملی هم همان را میخواست که گلشائیان میگفت.
وقتی انگلیسیها زیر بار نرفتند، مساله نفت، سیاسی شد. اعمال نفوذ شرکت سابق نفت هم زمینه کار را به دست میداد. اعمال نفوذ آنها بیحد بود. نه تنها برای انتخاب نمایندگان مجلس، که حتی در انتصاب روسای ادارات اعمال نفوذ میکردند. در چنین وضعی آنها همچنان استنادشان به امتیازنامه بود. خب چه جور از امتیازنامه میشد رهایی جست؟ مصدق به عنوان یک آدم حقوقی زیر بار این حرف نرفت. گفت قرار داد یک چیز دو طرفه است. یک طرفه که نمیشود لغوش کرد. برای خلاص شدن از امتیازنامه این راه را پیدا کردند که دیدند در ممالک دیگر صنایع را ملی میکنند. گفتند شما هم صنعت نفت را ملی بکنید، امتیازنامه خود به خود بلا موضوع میشود. ملی کردن جزو حقوق حاکمیت هر ملتی است. من در مملکتم تصمیم گرفتهام که نفت دست بخش خصوصی نباشد. من کاری به قرارداد شما ندارم.»
در واقع، مصدق معتقد بود از علت های اساسی دخالت بیگانگان در ایران امتیازاتی است که آنها در ایران دارند،بنابراین برای حفظ استقلال خود ما باید از واگذاری امتیاز خودداری کنیم. مصدق در مورد معایب واگذاری هر نوع امتیاز به بیگانگان می گوید دادن هر نوع امتیاز سیاسی و اقتصادی به خارجیان،حاکمیت ایران را محدود می کند و راه تجارت آزاد ما را مسدود می نماید.
رویکردهای کارشناسان موافقان و مخالفان ملی شدن صنعت نفت
در میان کارشناسان و تحلیلگران، دیدگاههای متفاوتی درباره ملی شدن نفت مطرح است. اما دو دیدگاه هست که گاه تا مرز تعارض صد در صدی پیش رفتهاند.
رویکرد کارشناسان موافق: تحلیل گران و کارشناسان رویکرد موافق، مصدق را فردی دموکرات و ملی شدن نفت را سیاستی درست میدانند. حتی برخی وی را تا حد قهرمان ملی و تاریخ ساز ایران مورد پرستش قرار ی دهند.
دکتر همایون کاتوزیان اقتصاددان و تاریخ نگار برجسته ایرانی، از مهمترین تحلیلگران موافق ملی شدن صنعت نفت است. کاتوزیان مدافع سیاست مصدق بوده و معتقد است نهضت ملی کردن صنعت نفت اساسا به قصد تامین کامل استقلال ایران آغاز شد تا استقرار یک دموکراسی پایدار ممکن شود. از نظر کاتوزیان منظور از ملی کردن نفت در آوردن آن به مالکیت عموم ملت بود که طبعا دولت نظارت آن را بر عهده میگرفت، نه دولتی کردن به معانی سنتی. کاتوزیان درباره شخصیت مصدق معتقد است، مصدق تا پایان عمرش مشروطهخواه بود و به دموکراسی (که در آن زمان، آن را به حکومت ملی ترجمه میکردند) اعتقاد داشت. کاتوزیان، با اشاره به اینکه مصدق طرح ملی شدن نفت را وقتی از مجلس گذراند که هنوز رهبر اقلیت بود تاکید میکند که مصدق سیاستمدار درستکار و شرافتمندی بود که یک عمر خواهان استقلال و دموکراسی بود و در تمام عمر نیز بهای سنگین آن را پرداخت. از نظر کاتوزیان، جنم و مهارت او در رهبری اقلیت خیلی بیشتر از ریاست دولت بود. در نگاه کاتوزیان رویکرد مصدق رویکرد دمکراتیک بود، او مینویسد: «در موضوع اصلاح قانون انتخابات به ویژه بر اثر کوشش و اصرار روشنفکران ملی، مانند خلیل ملکی و نیروی سوم میخواست به زنان حق رای بدهد ولی برخی علما البته منهای آیتالله کاشانی صریحا به او گفتند که چنین چیزی مجاز نیست. مصدق نه میتوانست انتظار زنان و روشنفکران را نادیده بگیرد و نه در آن شرایط سخت داخلی و خارجی با اعلام جنگ علما روبرو شود. این بود که به کلی لایحه اصلاح انتخابات را مسکوت گذشت.» کاتوزیان برخلاف نظر کارشناسان مخالف، مصدق را ناسیونالیست سوسیالیست نمیداند و معتقد است کسانی که این عنوان را به مصدق میدهند نه از ماهیت سیاسی مصدق و نهضت ملی خبری دارد نه از مفهوم ناسیونال سوسیالیسم. کاتوزیان معتقد است که مصدق پیشنهاد بانک جهانی را برای میانجیگری در دعوای نفت پیشنهاد خوبی میدانست، ولی بعضی از نزدیکان سیاسی اش به وی گفتند که اگر این پیشنهاد را بپذیرد ملت خواهد گفت که خیانت کرده است. از نظر کاتوزیان اگر مصدق با کمی انعطاف مساله نفت را حل میکرد، کودتا نمیشد و امکان توسعه سیاسی وجود میداشت. از سوی دیگر اگر او این کار را میکرد، دست کم مقداری از محبوبیت خود را از دست میداد.
دکتر شاهین فاطمی، استاد اقتصاد دانشگاه آمریکایی پاریس نیز معتقد است که ملی شدن نفت سند احیای حیثیت ملی ایران بود و به این معنی بود که در تاریخ ایران یک بار دیگر اراده ملی توانست نمودار شود و به رهبری دکتر مصدق به موفقیت برسد. این کارشناس اقتصادی شناخت واقعه ملی کردن نفت و آثار و پیامدهای آن را برای نسل جوان بسیار مهم ارزیابی میکند. وی نقش نیروهای داخلی در شکست نهضت ملی شدن نفت را بسیارموثر ارزیابی کرده و از نقش مخرب حزب توده ایران یاد کرده است.
دکتر سید سلمان صفوی، مدیر مرکز مطالعات بین المللی صلح در لندن، معتقد است که نهضت ملی شدن نفت از نقاط برجسته و غرور انگیز جنبش بیداری و ضد استعماری ملت ایران در قرن بیستم می باشد که تاثر قاطع بر شکل گیزی مبارزات ضد استعماری همه ملل شرق داشت. ملت ایران و دکترمحمد مصدق قهرمانان اصلی نهضت ملی شدن نفت ایران هستند که نقش قاطع در پیشبرد این جنبش ملی و ضد انگلیسی داشتند. نهضت ملی نفت ایران است. این دوره مقدمات شروع گفتمان انقلاب اسلامی را فراهم کرد که در نهایت در سال ۱۳۵۷ منجر به سقوط حکومت دیکتاتوری و وابسته محمد رضا پهلوی و قطع سلطه آمریکا و انگلیس بر ایران شد.
رویکرد کارشناسان مخالف: این دسته از کارشناسان، معارضان اصلی سیاست ملی شدن صنعت نفت و قهرمان آن دکتر مصدق، هستند.
دکتر موسی غنینژاد، استاد دانشگاه صنعت نفت و اقتصاددان لیبرال است. غنینژاد معتقد است که ملی شدن صنعت نفت به «نتایج مخربی» برای کشور انجامید و جبهه ملی در پیش گرفتن این سیاست «باورهای نادرستی» داشته است. از نظر وی در آن سالها، «نوعی تفکر در ایران نضج گرفت که آمیختهای از ناسیونالیزم به معنی میهنپرستی افراطی و سوسیالیسم بود که پایههای اصلیاش را اجنبیستیزی و دولت محوری تشکیل میداد. در چنین فضای فکری و احساسی بود که افرادی همچون مصدق با استفاده از شعارهای ملیگرایانه و پوپولیستی٬ موفق شدند سررشته افکار عمومی را در دست گیرند. سیاستورزی آقای مصدق دقیقا از این سنخ بود. مصدق علاقه داشت همواره پیشتاز حرکت عوام باشد. در این فضا٬ مصدق موفق شد نبض حساسیت افکار عمومی را در دست گیرد. او به صراحت، خارجیها به ویژه انگلیسیها را مسبب همه بدبختیهای مردم میدانست. با طرح چنین شعارهایی، مصدق رهبری جریانی را برعهده گرفت که ما به عنوان جبهه ملی میشناسیم.» به اعتقاد غنینژاد «آنچه تحت عنوان نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران شکل گرفت٬ برپایه چند تصور نادرست ایجاد شد. نخست اینکه مصدق فکر میکرد با خلع ید از انگلیسیها٬ صنعت نفت ایران برای همیشه به خارجیها وابستگی نخواهد داشت. حال اینکه هنوز هم صنعت نفت ما به سرمایه و توان تکنولوژیکی کشورهای مختلف وابسته است.» از نظر غنینژاد مصدق با تحریک افکار عمومی فضای جامعه را به سمتی برد که حرف کارشناسان از جمله رزم آرا شنیده نمیشد و منتقدان سیاست ملی کردن صنعت نفت به چهرهای منفی و مورد نفرت مردم تبدیل میشدند. غنینژاد معتقد است سیاستمداران دیگری هم بودند که اعتقاد داشتند ورود به مقوله ملی شدن نفت٬ عواقب سیاسی سنگینی برای کشور دارد. قوامالسلطنه و علی امینی و رزم آرا و بسیاری دیگر در این زمینه با مصدق مخالف بودند. در نگاه غنینژاد مصدق کسی است که نه اصولا درک درستی از سیاست مدرن داشت و نه اعتقادی به دموکراسی. او یک سیاستمدار سنتی به معنای بد کلمهاش بود. یعنی هم سنتی بود و هم پوپولیست وعوام گرا. غنینژاد، مصدق را نقطه عطف پوپولیسم در ایران میداند و معتقد است نه تنها شروع نفت دولتی را باید نتیجه فاجعهبار تلاشهای او دانست که بسیاری از وجوه زشت موجود در بازیهای سیاسی را نیز باید به جریان سیاسی که مصدق و دوستانش به راه انداختند ربط داد. غنینژاد این ادعا را که بعضی مصدق را پایهگذار اقتصاد بدون نفت میدانند، کاملا اشتباه میداند و میگوید: «این حرف زمانی مطرح شد که مجلس نفت را ملی کرد و کشور مورد تحریم قرار گرفت و درآمدهای نفتی کاهش پیدا کرد. وقتی نمیتوانستند از درآمدهای نفتی استفاده کنند گفتند ما اقتصاد بدون نفت را به پیش میبریم. نتیجه چه شد؟ یکی از دلایلی که طرفداران مصدق در ۲۸ مرداد به خیابان نیامدند و از او دفاع نکردند این بود که عملکرد اقتصادی مصدق در آن دو سال بسیار بد بود و مردم وضعشان بدتر شده بود. رفته رفته به نظر میرسد مصدق به این نتیجه رسیده بود که برنامه ملی شدن صنعت نفت با شکست روبرو خواهد شد. اما میخواست این طور جلوه دهد که کار شدنی بود اما خارجیها نخواستند و نگذاشتند تا کار سرانجام گیرد. به نظر میرسد که او در روزهای آخر از احتمال موفقیت نا امید شده بود و لذا عمدتا در پی نجات وجهه سیاسی خود و به اصطلاح وجیه الملهشدن بود. البته همین اتفاق هم افتاد و قهرمان شد. باید به این زرنگی مصدق اعتراف کرد.» از نظر این کارشناس اقتصادی، ملی کردن صنعت نفت بزرگترین گرفتاری ما از آن تاریخ تاکنون است. نفت دولتی موجب بزرگ شدن بیش از حد دولت و بسط ید اقتصادی آن بر کل جامعه شده و از رشد بخش خصوصی واقعی و نهادهای مدنی مقوم آزادی و حقوق انسانها جلوگیری کرده است. در تحلیل غنینژاد، مصدق مساله اقتصادی و حقوقی نفت را به یک مساله سیاسی تبدیل کرد و میخواست آن را به صورت سیاسی حل کند و این مساله بزرگترین اشتباه او قلمداد شده است.
منوچهر فرمانفرما کارشناس نفت و از نزدیکان مصدق در مورد موضوع سهم ۱۶ درصدی ایران در شرکتهای تابعه نفت انگلیس و ایران در خارج از کشور معتقد است که مصدق در فرایند ملیکردن صنعت نفت ادعای سهم ۱۶ درصدی را کنار گذاشت و به نظر وی است: «او (مصدق) گفت که این کار به صلاح ملت ایران است. در واقع او بیش از هر کس دیگری در تاریخ به زیان ایران عمل کرد.»
دکترپیروز مجتهدزاده، استاد ژئوپولتیک نیز معتقد است: ملی کردن نفت به شیوهای که مصدق انجام داد، در عمل به دنیا اعلام مینمود که ایران بر اساس مقررات بینالمللی فقط آنچه را که در درون مرزهای خود دارد به اختیار گرفته و قبول دارد که نسبت به همه حق و حقوق و مطالبات مربوط به داراییهای بین المللی شرکت ملی شده صرفنظر کرده و برای همیشه از طرح قانونی ادعا نسبت به حقوقش در سهام و سود ۵۹ شرکت نفت تابع شرکت اصلی در جهان، به ویژه در سهام و سود شرکتهای نفتی کشورهای نفتی عربی مانند عراق و لیبی و کویت و قطر که در مجموع میتوانست از ارزش نفت داخلی بیشتر باشد، خود را محروم ساخته است. مجتهدزاده تاکید میکند که مساله ملی کردن صنعت نفت، به شیوهای که مصدق پی گیری کرد، علاوه بر سرشاخ کردن مستقیم منافع ملی ایران با منافع استعماری بریتانیا که رزمآرا پرهیز از آن را توصیه میکرد، سبب بروز اختلافات داخلی گستردهای شد که سرانجام به شکاف خانمان براندازی میان نیروهای ملی و میهنی کشور انجامید. از نظر مجتهدزاده، اینگونه ملی کردن نفت نمیتوانست برای منافع ملی ایران جز شکستی دلخراش به حسابی دیگر آید. در مقابل، واقعیات تاریخی نشان میدهد که وارد آوردن این شکست سیاسی به آن بهای گزاف اقتصادی برای شخص مصدق این ارزش را داشت که در ایران و جهان به «قهرمان شکست دهنده شیر پیر استعمار انگلیس» تبدیل شود. مجتهدزاده معتقد است کارشناسان برجسته امور نفتی تقریبا به اتفاق آرا ملی کردن نفت به سبک و سیاقی که مصدق انجام داد را یک اشتباه یا خطای اساسی قلمداد کردهاند. او مینویسد: شادروان دکتر فواد روحانی در صفحه ۳۸۰ کتاب «زندگی سیاسی مصدق در نهضت ملی ایران» رد پیشنهاد مشترک آمریکا و انگلیس برای حل بحران نفت توسط مصدق را یک «تاسف» قلمداد کرد و در جلسه دیگری آن را «یک اشتباه بزرگ» قلمداد نمود.
دکتر محمدعلی موحد در کتاب «خواب آشفته نفت» میگوید: به نظر میرسد که موضع منفی مصدق در برابر پیشنهاد تجدید نظر شده امریکا بریتانیا اشتباه بود.
دکتر پرویز مینا از مدیران حقوقی بلند پایه اسبق نفت ایران نیز گفته است: به عقیده من بزرگترین خطایی که دولت مصدق کرد همین «رد پیشنهاد مشترک» بود.
ارزیابی
مجموعه شرایطی که به ملی شدن صنعت نفت و پس از آن نخست وزیری دکتر مصدق در ایران انجامید یکی از غنیترین برهههای تاریخ معاصر ایران است. این برهه تاریخی گذشته از جنبههای غنی تاریخی، حاوی یکی از غنیترین پارامترهای جامعهشناختی برای تحلیل جامعه معاصر ایران است. در این دوره حزب توده فعالیت خود را گسترش داده و جبهه ملی نیز شکل گرفته بود. طیفهای مذهبی نیز فعالیتهای بیشتری را آغاز کردند. از سوی دیگر مسئله مواجهه با «اجنبی» محور رویکرد ملی گرایانه در ایران شد و در پی خود، هم «پوپولیسم سیاسی» و هم «کودتا» را ببار آورد و زمینهها را برای تلاش مجدد بر ضد استبداد محمد رضا شاه ایجاد کرد که سرانجام به انقلاب اسلامی انجامید. زمینههای سیاسی اجتماعی ملی شدن نفت را میتوان تا دهههای پیش از ۱۳۳۰ دنبال کرد. شکستهای متعدد شاهان قاجار در جنگها و اعطای امتیازات متعدد به شوروی و بریتانیا و برکناری تحقیر آمیز رضا شاه فرهنگ سیاسی ایرانیان را تحت تاثیر قرار داده بود و وجدان جمعی ایرانیان برای جبران این سرشکستگیها راه دیگری میجست. ملی کردن صنعت نفت برنامهای بود که به خوبی با وجدان سرخورده ایرانیان همخوانی پیدا کرد و آنها را برای دفاع از این برنامه بسیج کرد.
با شکست هر حرکت اجتماعی، کاوش در علل و دلایل آن شکست آغاز میشود و با توالی شکستها در جنبشها و حرکتهای اجتماعی یک جامعه برای رهایی از خصلتهای استبدادی یا دخالت خارجی، این مباحث شکل جدی تری به خود میگیرد. اکنون ۶۵ سال از روز تصویب قانون ملی شدن نفت میگذرد اما تحلیل گران ایرانی هنوز به این واقعه بعنوان یک واقعه تاریخی موثر بر وضعیت کنونی فرهنگ سیاسی و اقتصادی ایران نگاه میکنند. بسیاری، این رویا را بعد از هر شکست سیاسی اجتماعی مرور میکنند که اگر مصدق با شرکت انگلیسی به توافق میرسید یا در ملی کردن صنعت نفت برنامه محافظه کارانه تری را پیش میگرفت شاید ۷ دهه پیش یک دولت ملی میتوانست برای سالها ادامه یابد و فضای کلی تاریخ ایرانی را به سمت دیگری سوق دهد. از سوی دیگر برخی جنبههای غرب ستیزی و اجنبی ستیزی نهفته در فرهنگ سیاسی کنونی ایرانیان و اسطوره استقلال را در نوع مواجه نهضت ملی در موضوع ملی شدن صنعت نفت میدانند و نقد بنیادی ایدئولوژی ملی گرایی را برای رهایی از این گفتمان و پالایش فرهنگ سیاسی موثر ارزیابی میکنند. این موضوعات و بسیاری از موضوعات دیگر همچنان برای پژوهشگران سیاسی،اقتصادی و اجتماعی که این رویداد را مورد بررسی قرار می دهند، قابل توجه و بررسی است.
در پایان باید تاکید کرد که نادیدهگرفتن و یا کوچک شمردن تلاشهای دکتر مصدق دور از عدل و انصاف است؛ اما در عین حال، چشم فروبستن بر قصور و تقصیرهای وی که آسیبهایی به ایران و ایرانی وارد ساخته، دور از درایت و واقعبینی است. لذا نه باید وی را قهرمان نامید و نه باید تخطئه اش کرد بلکه همانگونه که بود تحلیلش کرد.
میثم قدیری – نفت ما