تی بعد از ازدواج هم روابط من با سجاد به همان صورت ادامه داشت و رضا هیچ حساسیتی به خرج نمی داد و حتی خودش ...

شرق پرس : اواسط پاییز امسال بود و کم کم هوا در حال سرد شدن بود، من در اتاق مشاوره با مراجع جدیدم نشسته بودم، تازه شروع به صحبت کردن بودیم که با صدای داد و فریاد مردی که از بیرون شنید، ناگهان صدایش تغییر کرد و شروع کرد به گریه کردن، التماس می کرد و می گفت : تو رو خدا اجازه ندید اون مرد بیاد تو اون منو می کشه ….

در اتاق را بستم تا آرام بگیرد، شخصی که داد و فریاد می کرد پسر جوانی بود که گیج و منگ به این طرف و آن طرف می رفت و حرف های تهدید آمیز می زد تا این که جلوی درب اتاق مشاوره ایستاد و کمی آرام گرفت .

اشاره کردم که آرام باش، در نهایت عقب عقب رفت، نشست و به دیوار روبرو تکیه داد، خشم و خصومت سنگینی در نگاهش متوجه دخترک داخل اتاق بود، آن زن هم جرأت نداشت به او نگاه کند.

خانم این مرد با شما چه نسبتی داره؟ برادرته؟ نه، نامزدمه، شما که گفتی مجردی! دوستش ندارم، میخوام ازش طلاق بگیرم.

دوست نداشتنت رفتار اشتباهت رو توجیه نمی کنه. آقا تو رو خدا نجاتم بدید منو می کشه. از اول توضیح بده ببینم چی شده.

رضا و دوستش رو دائما در مسیر مدرسه می دیدم، از تیپ و قیافه هر دو نفرشان خوشم می آمد، برای همین اولین بار که رضا پیشنهاد دوستی داد، قبول کردم.

سجاد هم همیشه با رضا بود و من با اون هم دوست بودم، مدت ۴سال از اول دوستیمان گذشت، رضا در این مدت خدمت سربازیش را تمام کرده بود و در کنار پدرش مشغول به کار بود.

تا یادم نرفته بگویم که سجاد نیز در این مدت ۴ سال همچنان با من دوست بود و هر از چندگاهی با هم صحبت می کردیم و او برایم کادو می خرید، البته خودم هم از این وضعیت راضی نبودم اما نمی دانستم چه کار کنم .

رضا با خانواده اش به خواستگاریم آمدند و بعد از کش و قوس های معمولی و مخالفت خانواده ما به عقد یکدیگر درآمدیم.

حتی بعد از ازدواج هم روابط من با سجاد به همان صورت ادامه داشت و رضا هیچ حساسیتی به خرج نمی داد و حتی خودش، به رفتارها و روابط قبل از ازدواج و مجردی که با برخی از دختران شهر ادامه می داد و برای من هم آنچنان مهم نبود.

بعد از مدتی سجاد دیگر دوست همیشگی رضا نبود، شروع کرده بود به بدگویی کردن از رضا و من کم کم روابطم با سجاد فراتر رفت و از طرفی هم نیز رضا کم کم شروع به بد اخلاقی کرد و این رفتار رضا باعث شد بیشتر به سمت سجاد کشیده بشم و مشکلات عاطفی خودم را با او حل کنم.

سجاد هم که انگار منتظر چنین فرصتی بود به هر نحو ممکن که بود مرا به سمت خود کشاند تا این که در آخرین قرارمان که در خانه سجاد داشتیم رضا ما را زیر نظر گرفته و با درگیری بزرگی که به راه انداخت ما را به اینجا آوردند تا مشکل مان را حل کنیم، نمی دانم چه کار کنم اما هرچه هست دیگه خسته شدم ونمی خواهم این وضع ادامه پیدا کند .

نظریه کارشناس:

ازدواج برای تأمین نیاز های مادی و روانی و پاسداری از حریم عفت و تقوا و پاکدامنی امری ضروری است، اما آنچه مسلم است این است که هر ازدواجی تأمین کننده این نیازها نیست.

ازدواج و انتخابی می تواند صلح و صفا و آرامش را به محیط خانواده به ارمغان بیاورد که از روی عقلانیت و شعور و آگاهی باشد، در غیر این صورت به جای صلح و صفا و آرامش همواره منطق تضاد و تناقض و اختلاف بر محیط خانواده حاکم خواهد بود .

بدیهی است که نتیجه منطقی چنین مولفه هایی چیزی جز خشونت ، اهانت ، انواع ضرب ها و جرح ها، تعدد زوجات، زنای محصنه، داشتن رابطه نامشروع با دیگران و… نخواهد بود.

در خصوص بروز آسیب در این کیس می توان به عواملی چون عدم مهارت زندگی فردی، عدم برقراری ارتباط موثر و سالم، ضعف در ایمان و معنویات و روابط خارج از عرف که بسیار پیش پا افتاده به نظر می رسد اشاره کرد.

بنابراین برای عدم بروز چنین آسیب هایی لزوم افزایش آگاهی خانواده ها و فرزندان در خصوص مهارت های زندگی، همسرداری، ازدواج، مهارت خود کنترل گری هیجانات و تصمیم گیری در مواجهه با مشکلات، آموزش و آشنایی افراد به اعتقادات مذهبی، انجام فرایض دینی و در آخر حذف آزادی های نامحدود از حریم خانواده ها به چشم می آید.

تهیه وتنظیم: علی دوستی کارشناس ارشد روانشناسی مرکز مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان مازندران