امروز علاوه بر خانواده قربانیان دکل بند دیگر مردم هم اشک می ریختند آنانی که به ناچار فرزند و همسر خود را راهی سفرشوم و تا حدودی غیر قابل برگشت دکل بندی می کنند. غم آنقدر سنگین بود که سرها مجبور به خم شدن در برابر این غم سنگین بود، چشم ها پراز اشک بود و صدای گریه ازلابه لای جمعیت آرام شنیده می شد، روزی که فقط اشک بود و اشک بود.

 

 

 

امروز شهرستان گلوگاه خاطره ۱۴۶ خانواده داغدار دکل بند را دوباره زنده کرد،مرگ جوان بی گناهی در پی لقمه ای نان شهررا درغم بزرگی فرو برد شاید خاطره خانواده پنج نفره گلوگاهی آن هم در اسفندماه در آستانه عیدنوروزدر اذهان مردم باقی مانده است، که امروز مرگ میلاد دوباره آنرا تداعی کرد.

 

 

به گزارش خبرنگار شرق پرس, امروز مردم جسد جوانی را روی دستان خود می بردندکه برای تأمین هزینه های زندگی آواره غربت شده بود آنها تابوتی را بدرقه می کردند پراز آرزو برای زندگی او دلش از خانواده جدا نبود اصلا دلش نمی آمد خانواده داغدارش را بی پناه رها کند ،میلاد جای برادر بزرگش را در خانه پرکرده بود تا مادر داغدیده اش جای خالی پسرش را احساس نکند.

 

 

امروز علاوه بر خانواده قربانیان دکل بند دیگر مردم هم اشک می ریختند آنانی که به ناچار فرزند و همسر خود را راهی سفرشوم و تا حدودی غیر قابل برگشت دکل بندی می کنند. غم آنقدر سنگین بود که سرها مجبور به خم شدن در برابر این غم سنگین بود، چشم ها پراز اشک بود و صدای گریه ازلابه لای جمعیت آرام شنیده می شد، روزی که فقط اشک بود و اشک بود.

 

 


مردم گلوگاه که همچون خانواده ای در ناملایمات همیشه در کنار هم بوده اند امروز شاهد بچه هایی بودند که روی پدر ندیدند. آنها عید امسال به دنبال نوازش پدرانه چشم می دوزند و کسی آنها را حس نمی کند جزء مادران داغدارشان.

امروز شهر درغم بزرگی بود هم به خاطر مرگ یک جوان دکل بند و هم قربانیان دکل بند و بیشتر به خاطر آینده فرزندان و همسرانشان که برفراز دکل چشم به نامردی این اسکلت فلزی می دوزند.

چه برادرانی که شاهد مرگ برادر در دکل بندی بودند و چه پدرانی که کمرشان از سقوط پسر شکست.

                    

                                         
چه زمان مسئولین از خواب بیدار خواهند شد؟

آیا مرگ این جوانان که بیشتر آنها با نان بدبختی وکارگری پرورش یافته اند مسئولین را به فکر چاره نمی اندازد؟
چرا با اینکه در شهر امکانات و شرایط کارآفرینی و ایجاد زمینه اشتغال وجود دارد جوانان برای تهیه لباس و خوراک خود راهی دکل بندی شوند ؟ بدون آنکه تضمینی برای گرفتن حقوقشان وجود باشد. چندین دکل بند هنوز به دستمزد نرسیده سینه قبرستان را خریده اند و چندین نفر هستند که بعد چند سال برای گرفتن حق و حقوق خود راهروهای دادگاه و شورای حل اختلاف را طی می کنند.

 

 

درحسرت اتحادیه دکل بندی
مردم شهر به دنبال اتحادیه ای هستند که به دنبال حق و حقوق دکل بند باشد نه اینکه تنها در حد یک نام باقی بماند. واقعاً اعتبارات دکل بندان را کدام ارگان به خود اختصاص می دهد آیا نظارتی برای ارائه آن به صاحبان اصلی وجود دارد؟
مع الاسف اشتغال و کار در برخی موارد به افرادی خاصی تعلق میگیرد و جوانانی که دستشان به جایی بند نیست مجبورند به دنبال کارهای پرخطری مثل دکلبندی بروند. 

از برنامه ریزان و دلسوزان شهرستان و استان مازندران نیز انتظار می رود نگاهی به تعداد کشته ها و معلولین این شهر داشته باشند و به خاطر جوانانی که جان خود را در کف گرفته اند فکری به حال این وضعیت کنند.