شرق مازندران : اتفاقات عجیب همیشه در جاهای عجیب نمیافتند گاهی پیش چشمان ما میافتند، اما با آدمهای عجیب، آدمهایی که اگر لحظهای سر بگردانی طبیعتی که حرف ندارد را تبدیل به ویلاهایی میکنند که حرف دارند، حرفهایی از جنس سودجویی، تخریب و تباهی، آدمهایی که جنگل را آرام آرام میتراشند تا روستا را خوش عرض و طول کنند، کوه را میتراشند تا تفرجگاه صخرهای بسازند، آدمهایی که اگر قانون به نفعشان باشد قبولش دارند، اما اگر خرده ایرادی گرفته شود هیاهو راه میاندازند، داخلی و خارجی، آدمهایی که فکر میکنند مسئول همه چیز هستند الا مسئول مرگ اکوسیستمی که همه محتاج شان هستیم، اکوسیستمی که زیر پوشش یک نقاب آرام آرام دارد نفسهای آخرش را در روشنکوه میکِشد درست در ۴۱ کیلومتری جنوب مرکز مازندران.
روشنکوه روستایی جنگلی است که برای رسیدن به آن باید خط سیاه آسفالت را در میان سبزینههای چند میلیون ساله جنگلهای هیرکانی در جاده ساری به کیاسر بگیری و بعد از یک فرعی و ۱۱ کیلومتر جاده جنگلی، یک راست برسی به روشن کوه
وارد روستا که میشوی همه جا ساکت است، چشم اندازی فوق العاده در بین دو جنگل، کوچه باغ هایش پر درخت و سنگ، اینجا تا دلتان بخواهد سرسبزی است، گندم زار است، باغ است و خانههای خوش قد و قامتی که خالی هستند، اما میگویند خوش نشینها آخر هفته خودشان را از شیراز و کرج و تهران به اینجا میرسانند، سرمان محکم به طاق میخورد، به هوای روستا آمده بودیم، اما اینجا خبری از باغبان پیر نیست، خبری از بوی کاهگل نیست، بوی ادکلن lovley میآید، بوی آهن، بوی بلوک و تیرآهن که همه با هم ست شده اند
پایین روستا گندمزارهایی است سرسبز در کنار درختانی سبزتر، اما داستانی سیاه زیر پوست این زمینهایی که حالا در آن گندم کشت میشود دارد شکل میگیرد، داستانی چوبی، اینجا تیرکهای چوبی منابع طبیعی که عرصههای ملی را مشخص کرده اند قبول ندارند، خودشان تیرک زده اند با چوب همان جنگلی که تراشیده اند و زمینها را محصور کرده اند.
گندمزار را رها میکنی و میخواهی به آن سر روستا بروی، اما هر چه از محله پایین به محله بالاتر میروی انگار دانه دانه درختان غیب شده اند، متر متر جنگل را سر بریده اند و بجایش ساختمان ساخته اند با درهای فلزی و قفلهای آهنین که انتظار میکشند تا دستی آخر هفته آن را باز کند.
زور تغییر کاربری همیشه به کشاورزی میچربد، بخاطر ارزش افزوده زمین، بخاطر اشتهای سیری ناپذیر برخیها که میخواهند همین خرده زمین و جنگلی که برای هشتاد میلیون ایرانی باقی مانده است را ببلعند.
سری به اداره جهاد کشاورزی شهرستان ساری میزنم، روی میز کارشناس دایره حقوقی این اداره انبوه پروندههای آبی رنگ است با تخلفاتی رنگارنگ، از ساخت و ساز غیرمجاز گرفته تا زمین خواری و تغییرکاربری زمینهایی که قرار بود قوت مردم را تامین کنند، اما تبدیل به ویلا شده اند.
میگویند فقط پارسال ۲۰۰ مورد ساخت و ساز غیر مجاز را با حکم دادگاه قلع و قمع کردیم، ۱۷۰ پرونده برای متخلفانی تشکیل شد که ۵۱ هزار و ۲۴۰ متر مربع زمین کشاورزی را تغییر کاربری داده بودند و ساختمانها و دیوارها و سقف هایشان را هم بالا برده بودند.
کارشناس حقوقی اداره میگوید: بخش دیگری از تخلفات مشمول تبصره ۲ ماده ۱۰ قانون حفظ کاربری اراضی زراعی و باغی میشود، برای متخلفانی که تازه میخواهند ساخت و سازهای غیر مجاز را شروع کنند و ستونی زده اند یا تیرکی آهنی در دل زمین کاشته اند که با حکم دادگاه دستور توقف ساخت میگیرند، عدد این پروندهها هم عجیب است هم بزرگ، ۱۲۹ پرونده در بیش از ۶۲۰ هزار متر مربع زمین کشاورزی فقط در یک سال.
از تخلفات روشنکوه میپرسم، روستاها فایل مخصوص خودشان را دارند، میگوید وظیفه قانونی مجموعه جهادکشاورزی جلوگیری از تغییر کاربری زمینها است و فرقی نمیکند این تخلفات در زمینهای ساحلی باشد یا جنگلی یا باغی، در شمال ساری باشد یا در جنوب شهر، متخلفانش بومی باشند یا خوش نشین، آدمها ملاک نیستند. ملاک، قانون است.
پرونده روشنکوه را باز میکند ۵۴ پرونده تخلف مانند ساخت و ساز غیر مجاز خارج از بافت روستا و ویلا سازی در دل زمینهای کشاورزی تشکیل داده اند برای ۹ پرونده تخلف، با حکم دادگاه کیاسر دستور توقف ساخت و قلع و قمع صادر شده است.
کارشناس حقوقی اداره جهاد کشاورزی میگوید: پروندهها را همراه با مستندات به دادگاه میفرستیم و این دادگاه است که تخلف یا عدم تخلف را تشخیص میدهد، سازمان جهاد کشاورزی مطیع قانون است کما اینکه دادگاه در ۲۰ پرونده رای به نفع اهالی روشنکوه داده و شکایت ما را وارد ندانسته است.
میگویم از روستا بازدید کرده ام و همان ساختمانی که مرداد ماه پارسال حکم تخریبش را داده اند دوباره دارد ساخته میشود.
صداوسیما